نخل عشق

دختری از دیار نخل و آفتاب

نخل عشق

دختری از دیار نخل و آفتاب

نخل عشق نام رمانیست متفاوت خواندن ان توصیه میشود

آخرین مطالب
  • هر دو طرف مقصرن...

  • هم جنس من هم جنس تو !

  • زن هایی که یاد نگرفتن دلشون برای جنس خودشون بسوزه...

  • دلبری هاشون رو توی خیابان کشیدن

  • و در جواب لبخند مرد زن دار خندیدن.

  • زن هایی که ترسیدن از تنها موندن تو این اجتماع

  • و برای تنها نموندن

  • چنگ انداختن به مردهای دیگه

  • و زن دیگه ی رو تنها کردن...

  • مردهایی که یاد نگرفتن دلشون نلرزه

  • با هر چشم و ابروی گریم شده و قشنگ تری!

  • مردهایی که اجتماع هندونه زیر بغلشون گذاشت

  • که مردن و حق دست گذاشتن رو هر زنی رو هر زمان دارن

  • و میتونن زنشون رو دوست داشته باشن

  • و عاشق معشوقه هاشون باشن...

  • زن هایی که احمقانه"دوست دارم" رو حواله هر مردی میکنن...

  • و مردهایی که در عین دوست داشتن

  • خیانت رو خوب بلدن!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۶ ، ۱۶:۳۰
دختر آفتاب

مخروبه ترین شعر غم انگیز منم

دیوانه ی شبگرد و سحر خیز منم

سردم. به دلم خشک زده مهر و وفا

اصلا بخدا خالق پاییز منم


مقصود دهمیری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۶ ، ۱۰:۴۶
دختر آفتاب
  • گاهی به خواستن نیست
  • وقتی چیزی قرار نباشه اتفاق بیفته
  • حتی از دست دعا هم کاری برنمیاد
  • گاهی کوه به کوه که نه حتی آدم به آدم هم نمیرسه
  • کنار هم پیر شدن با کنار ایستادن
  • و پیر شدن یکی دیگه رو دیدن
  • خیلی فرق داره
  • بی رحم ترین شکل زندگی اینه که یه نفر رو توی خودت سرکوب کنی.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۶ ، ۱۰:۳۸
دختر آفتاب

تو مگر دربدری

خانه نداری

ای بغض

همه شب سرزده

مهمان گلویم هستی.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۶ ، ۱۰:۳۳
دختر آفتاب

آخر تا کی باید انتظار تورا بکشم؟!

تا کی می توان شب ها را بیدار ماند وبا خاطراتت عشق بازی کرد؟

حتی نمیدانم عمرم کفاف میدهد یا نه؟!

تنها میدانم روزی خواهد رسید

که بخت من هم یار شود....

روزی که تو مرا نگاه کنی...

دستانم را بگیری

وبسوی انتهای زمین یا یکدیگر قدم بزنیم..

روزی که سرت را بر سینه ام بگذاری و

به صدای تپش قلبم بخندی

و من از خنده هایت دلم قنج برود

آخر خنده های تو

آرزوی تمام گریه های شبانه ی من است.

می دانم روزی خواهد که تو به سراغم بیایی

اما نمیدانم که آن روز من

در این دنیا هستم

و یا از آغاز باید

انتظارت را در آن دنیا بکشم....



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۶ ، ۱۱:۰۷
دختر آفتاب

فقط یکبار

دست پخت خدا را

چشیدم.....

آن هم

وقتی که برای

اولین بار....

لب های تورا

بوسیدم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۶ ، ۰۹:۲۳
دختر آفتاب

یا خاطره نسازید

یا بمونید و پاش وایسید

بعد رفتنتون آدم شاید بتونه موهاشو

کوتا کنه ناخوناشو از ته بگیره

 ودیگه به خودش تو آینه نگاه نکنه

اما نمیتونه دستاشو بکنه بندازه دور

پاهاشو بکنه بندازه دور

که یادش بره کجاها دستتو محکم گرفته وباهاتون پیاده قدم زده..

آدم نمیتونه حافظه ی ذهنش

حافظه گوش و چشمو قلبشو پاک کنه

مگه میشه صدا رو پاک کرد؟

نگاهو پاک کرد...

دوست داشتن پاک کرد؟

مگه میشه موسیقی قلبو پاک کرد؟

یا خاطره نسازید

یا پای خاطره های لعنتی تون وایسید.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۸:۴۹
دختر آفتاب

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام

دوست دارم...

تو را به خاطر عطر نان گرم برای برفی که آب میشود

دوست دارم...

تو را برای دوست داشتن

دوست دارم...

برای اشکی که خشک شد و هیچوقت نریخت

لبخندی که محو شد و هی چ گاه نشکفت

دوست دارم..

تو را به خاطر خاطره ها

دوست می ذارم ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۸:۴۲
دختر آفتاب

تو نه محال....

نه ممنوع....

تو دوری!

از این جایی که ایستاده ام دوری!

ومن

بیش از توانم خسته ام....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۸:۳۴
دختر آفتاب

من این روزها....

صدای ثانیه ثانیه ی فراموش شدنم

را میشنوم...

من آنقدر بت وسعت نبودن تو

زیسته ام..

که دیگر آمدنت دردی از من دوا نمیکند!!

نیا.....

مدتهاست که بجای تو

با جای تو انس گرفته ام ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۱:۴۴
دختر آفتاب