من دختری درآستانه26 سالگی
شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۶، ۱۲:۲۴ ب.ظ
من دخترکی در آستانه 26 سالگی..
خسته تر از پیرمردی که ازدرد رماتیسمش مینالد.....
رنجورتر از پیرزنی که هفتادسال زندگی کرده است...
باروحی مرده و جسمی له شده....
من دختری در آستانه جوانی باروحی پیر در انتظار غروب عمرش....
دختری که بستنی یخی های راباقهوه ای تلخ معاوضه میکنم.
وبابغضی که تو برایم خریدی هرروز عصر آن را مینوشم.
آری من در آخرین روزهای تابستان قهوه ام را بامرگ
ارزوهایم که هدیه ای ازتوست مینوشم.
چه قدی کشیده طاقتم!
نادیده میگیرم گاهی تپش های قلبی را که برای زتده ماندن تقلا میکند.
چه شادبودم روزی!
بامرگ آرزوهایم به سنگ شدن می اندیشم
نه اینکه تمام اینها بدباشد نه!
فقط خداکندوزنشان باطاقتم همسان باشد.
آخرمن هماندخترک در آستانه ی 26 سالگی ام.
نجمه قادری
۹۶/۱۰/۱۶