قسمتی از رمان نخل عشق
شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۴۲ ق.ظ
حمزه:گناه ما چیه عمو؟جز اینکه همدیگه رو دوس دارم
آسیه:من نمیخوام تاوان جنگی رو بدم که هیچ نقشی در آن نداشتم
حمزه: ظلم نکنید عمو من آسیه رو دوست دارم
سلیمان: نمیزارم شما دوتا باعث جنگ دوباره دو طایفه بشید شده آسیه رومیکشم اما نمیزارم
حمزه:به چه جرمی؟
اقاجان دستش رابه نشانه تهدید بطرم دراز کردرو به حمزه گفت:
والله آسیه رو میکشمش اگر با دختر کاکانظر ازدواج نکنی.اما نمیزارم دوباره باعث جنگ دوطایفه بشید.
چشم های اقاجان پراز اشکشد وقتی این حرف روزد. چه بی رحم شده......
۹۶/۱۰/۱۶